ویلیام شکسپیر

هیچ مردی به اندازه «ویلیام شکسپیر» بر تاریخ ادبیات و نمایشنامه‌نویسی انگلستان تاثیرگذار نبوده است. او آثاری از خود بر جای گذاشت که به ستون‌های استوار ادبیات غرب تبدیل شدند. نمایشنامه‌های شکسپیر بیش از هر نویسنده‌ی دیگری در جهان تاکنون بر صحنه‌های تئاتر به اجرا درآمده‌اند. از ژاپن تا برزیل، از ایران تا آمریکا و از سوئد تا آفریقای جنوبی، تمام جهانیان به تماشای صحنه‌هایی نشسته‌اند که ویلیام شکسپیر خالق آنها بوده است. با دارالترجمه انگلیسی کتیبه همراه شوید تا شما را با این هنرمند بزرگ آشنا کنیم.

گرچه شکسپیر در زمان زندگی‌اش نیز فردی شناخته‌شده و ثروتمند بود، اما در مورد زندگی‌اش ابهامات بسیاری وجود دارد. این ابهامات به حدی است که حتی برخی مدعی‌اند اساسا چنین شخصی در تاریخ وجود نداشته است. با این حال از دیدگاه‌ شکاکان که بگذریم، می‌توانیم در مورد مردی سخن بگوئیم که با آثار او ادبیات وارد دوره‌ای نوین شد.

ویلیام شکسپیر [William Shakespeare] در 26 آوریل 1564 در شهر استراتفورد، انگلستان، غسل تعمید داده شد. پدر او در دستگاه حکومتی کار می‌کرد و مادرش از خانواده‌ای ثزوتمند بود. به همین دلیل کودکی وی در شرایطی آرام گذشت. وی در مدرسه کینگزنیو [Kings New School] تحصیل کرد و در علاوه بر خواندن و نوشتن، ادبیات لاتین و گرامر زبان را نیز آموخت. او در سن 18 سالگی با «آن هاتوی» [Anne Hathaway] ازدواج کرد که هشت سال از خودش بزرگتر بود و فرزندی را در شکم داشت که شش ماه بعد به دنیا آمد. ظاهرا رابطه میان آنها هیچگاه چندان خوب نبوده است. با این حال شکسپیر از وی صاحب دو فرزند دیگر نیز شد.

او احتمالا از اواسط دهه 1580، وارد تئاتر شده و سروع به نوشتن نمایشنامه کرده است. اولین سند قطعی از آثارش را می‌توان در نقدی یافت که یکی از نمایشنامه‌نویسان بزرگ آن دوره، رابرت گرین [Robert Greene] در سال 1592 بر وی داشته است. شکسپیر در آن سال‌ها خودش به عنوان بازیگر نیز در تئاتر فعالیت داشت. گرچه در ابتدا با چندین گروه کوچک همکاری کرد، اما در نهایت توانست در گروهی به نام «مردان لرد چمبرلین» [Lord Chamberlain’s Men] جایگاه بسیار موفقی برای خودش پیدا کند و این گروه را به یک مجموعه تئاتری سرشناس در انگلستان تبدیل نماید. با مرگ الیزابت اول و به قدرت رسیدن شاه جیمز اول، این گروه تحت حمایت دربار قرار گرفت و نامش را به «مردان پادشاه» [King’s Men] تغییر داد.

آنها موقق شدند در سال 1599، سالن تئاتر خودشان را در جنوب رودخانه تیمز [Thames River] راه‌اندازی کنند که نامش را «گلوب» [Globe] گذاشتند. طی سال‌های بعد با موفقیت این مجموعه و توسعه آن، شکسپیر به مرد ثروتمندی تبدیل شد که نمایشنامه‌هایش را بسیاری از مردم بریتانیا می‌شناختند. با این وجود او خودش بر اهمیت ادبی کاری که می‌کرد واقف نبود و هرگز برای چاپ و انتشار آثارش اقدامی صورت نداد. رفته رفته با موفقیت‌هایش در نمایشنامه‌نویسی، ظاهرا از بازیگری فاصله گرفت و کمتر بر صحنه نمایش فعالیت می‌کرد.

او تا سال 1616 که از دنیا رفت، میان لندن و استراتفورد در رفت و آمد بود. در هر دو منطقه خانه داشت و سرمایه‌گذاری کرده بود. با این وجود سال‌های پایانی عمرش را در بازنشستگی گذارند که برای آن زمان امری عیرمعمول به شمار می‌رفت. البته گسترش طاعون در سالهای 1609 به بعد را می‌توان در این امر در نظر گرفت. با توجه به اینکه سالن تئاتر یک مکان بسیار مستعد برای انتقال این بیماری است برای مدتهای طولانی، آنها نمی‌توانستند بر روی صحنه ظاهر شوند. در نهایت وی در سن 52 سالگی به صورت کاملا ناگهانی درگذشت. در مورد علت این حادثه شواهد بسیار اندکی وجود دارد، اما ظاهرا مصرف بیش از حد الکل از دلایل اصلی آن بوده باشد. دو روز پس از مرگش او را در کلیسای شهر استراتفورد به خاک سپردند.

اهمیت شکسپیر در تاریخ هنر غرب بسیار بیش از نگارش چند نمایشنامه جذاب است. او گنجینه‌ای عمیق از آثار ادبی را پس از خود بر جای گذاشت که به یک منبع گرانبها برای زبان انگلیسی تبدیل شد. بیش از 1700 لغت را خودش به تنهایی به این زبان افزود. خلاقیت و تحولاتی نیز که وی در نمایشنامه‌نویسی به وجود آورد بسیار حائز اهمیت است. پس از دوران یونان باستان، ادبیات غرب برای بیش از هزار سال اتفاق خاصی را به خود ندیده بود. اما با آغاز رنسانس، شکسپیر و سروانتس توانستند راهی جدید به سوی آینده را بگشایند. جالب است که این دو هنرمند بزرگ به فاصله یک روز از یکدیگر درگذشتند.

آثار شکسپیر مملو از دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های فلسفی است. او در آثارش مواجهه انسان با جهان را به تصویر می‌کشد و از زبان شخصیت‌هاش عمیق‌ترین سوالات بشری را به میان می‌کشد. برای شکسپیر وضعیت انسان در این جهان در روباروی با قدرت، ثروت و شهوت یک مساله بزرگ است که آزمون‌های سهمگینی از سرنوشت را در پیش تماشاگرانش برمی‌آفریند. شکسپیر با درهم‌شکستن نگاه سنتی به دنیای پیرامون، راهی نوین را برای انسان جدید آشکار می‌کند. انسان خردمندی که خود را به نقد می‌کشد، از جهانش پرسشگری می‌کند و در برابر جهالت سر تسلیم فرود نمی‌آورد. او در این راه نه‌تنها پای فلسفه، بلکه اخلاق را نیز به آثارش باز می‌کند تا مخاطبانش را در برابر آنچه نتیجه حسد، طمع و دروغ است، به تفکر وادارد. در پس تمام این اندیشه‌ها، جایگاه عشق نیز در میان نمایشنامه‌های این هنرمند بزرگ، جایگاهی والاست. او عاشقانه‌ای را می‌سراید که جهانیان را درمی‌نوردد.

هملت، مکبث، شاه‌لیر، اتللو، رومنو و ژولیت، تاجر ونیزی، رویای نیمه‌شب تابستان، رام‌کردن زن سرکش و ریچارد سوم، از شاخص‌ترین آثار ویلیام شکسپیر است. شاید بتوان بزرگترین مونولوگ تاریخ را در میان آثار او یافت : «بودن یا نبودن؟ مساله این است»

 

برای دریافت مشاوره رایگان تماس بگیرید

02126293807

02126293802

katibehspanish@gmail.com

پیمایش به بالا